داستان من ...P7
| 🖤Billy Alish💚
سلام امروز داستان پلیسیه پس بیا ادامه
صبح شد آدرین نبود بلند شدم و صبحونه خوردم و وسایل ام رو جمع کردم و رفتم...😭
رفتم چین پیش دایی چانگ تا اونجا زندگی کنم
از زبان آدرین
- سلام مرینت کجایی مرینت؟؟
رفتم و دیدم مرینت نیست بدو بدو رفتم پیش لایلا پلک پنجه ها بیرون 🐈⬛
+ سلام گربه ی سیاه
- هییسسسسس ساکت مرینت کوش
+ بله خخخ من با مرینت چی کار دارم
___________________________________
خوب تا فعلا تموم شد شاید بزارم پس بای