داستان من پارت۱
| 🖤Billy Alish💚
سلام من ریحانه هستم.
داشتیم کتاب میخواندیم .
زنگ در خورد. 🔔
آدرین: سلام مرینت .
خوشحال بودم.⭐
مرینت:س س سلام بیا تو عزیزممم یعنی بیا تو.
🪐 از زبان آدرین 🪐
خندم گرفت و رفتم نشستم.💫
دیدم کسی تو خونه نیست.🤔
آدرین: مرینت مامان و بابات کجا هستند.
مرینت:رفتن سفر 🏞️
آدرین:خوبه
خواستم بگم دوستت دارم ولی سخت بود
💟 از زبان مرینت 💟
حالم بد شد 🥺
بیهوش شدم
آدرین منو برد بیمارستان
دکتر: سلام آقا شما همسر اش هستید
آدرین: ب ب ب بله.
دکتر:خوب همسرتون مشکل خاصی ندارند
وقت باید بستری بشه.
آدرین: بله حتما چشمممممممممممممممممم
⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐
خوب تموم شد امیدوارم خوشتون بیاد 👋🏻👋🏻
بزن ادامه مطلب
👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻