تصویر هدر بخش پست‌ها

عمارت رویایے..❥

dream mansio

روز و شب عاشقی پارت 2

| 𝐵𝒶𝒽𝒶𝓇

برو ادمه

سلام یک دونه لایک دیگه میخواست ولی من پارت دادم 

 

مامانم تو آشپزخونه بود رفت تا کمکش بدم لیوان ها رو از توی کابینت بیرون آوردم و داشتم داخل سینی میچیدم که یهو بابام عصبانی اومد داخل آشپزخونه و گفت:امشب کنسل 

مامان:چرا؟

 بابا:چون که الان منشی زنگ زد گفت که گابریل 2 میلیارد پولمون رو بالا کشیده و در ضمن مرینت نامزدی تو و آدرین هم بهم میخوره

مرینت:اشک داخل چشمام جمع شده بود و بغص داشت گلوم رو خفه می‌کرد همین طور خشکم زده بود که با صدای شکستن چیزی به خودم اومدم نگاهم به پایین افتاد که دیدم یکی از لیوان ها افتاده و هزار تیکه شده

بیخیال لیوان شدم و سریع دویدم داخل  خودم رو پرت کردم روی تخت و اینقدر گریه کردم که خوابم برد 

پایان فلش بک

 

بیدار شدم و دیدم باز هم نشسته از دست این که گریه کردم خوابم برده که یهو... 

میخوام توی خماری بمونید برای پارت بعد 6 لایک و 7 تا کامنت