عمارت رویایے..❥

❤❤

آدرین:ولی بازم زنگ نمی زنم

لایلا:خوبه

آدرین:چرا اومدی اینجا

لایلا:شنیدم یک دوست دختر جدید پیدا کردی اومدم اون مرینت آره

آدرین:آره

لایلا:بگیرینش مرینت رو

آدرین:چی صبر کنید صبر کنید رز میخواد حرف بزنه

رز:آمممممم آره

کلویی:حوصله ی تو لوس رو ندارم

رز:من گریه کردم و رفتم

مرینت:کلویی این کارت یعنی چی

آدرین:مرینت تو بگو

مرینت:من

آلیا:آره بگو

لوکا:بگو

آلیا:بگو 

نینو:بگو بگو

لوکا:بگو

مرینت:باشه کلویی از وقتی که اومدم پیش آدرین فهمیدم تو زور بگو و پرویی بکن اما من نمیکنم و خونه آدرین عالیه خدمت کارم داره ما وقتی ازدواج کردیم میتونی بیای به خونه آدرین و به خدمت کار های اینجا زور بگو

آدرین:یک چیزی رو یادت رفت

مرینت:چی

آدرین:استخر

مرینت:چی واو عالیه خو...........

کلویی:وایسا گفتی ازدواج باکی

مرینت:خوب با آدرین دیگه

لایلا:آدرین واقعا میخوای با این دختر لوس ازدواج کنی

آدرین:مرینت لوس نیست میشه گفت از تو بهتره و............‌.

کلویی:دیگه چی داره فقط لوس بودن همین

رز:تو هم زور گفتن

کلویی:ساکت باش که................

مرینت:میدونی این تویی که باید ساکت بشی تو تولد من رو خراب کردی  و فقط زور میگی و پس  ولم کن من کاری باهات ندارم 

کلویی:همون بهتر که به چین برم

آدرین:دقیقا

کلویی:تو خفه

آدرین:عه دامادتون هستما

کلویی:تو خر ما هستی

آدرین:عه لایلا یک چیزی به کلویی بگو

لایلا:باش کلویی اگر آدرین خر باشه و من خواهرش هستم یعنی منم خرم چرا انقدر پرویی میکنی راست میگه مرینت

کلویی:قلت میکنه چیزی بگه

مرینت:اشکال نداره 

لایلا:میدونی آدرین وقتی ازدواج کردی من هم با شما زندگی میکنم کلویی که میره چین پس من میمونم

کلویی:وایسا من کی گفتم میرم چین

لایلا:عه گفتی

کلویی:نه نه

لایلا:گفتی دیگه

آدرین:اون وقت که لایلا دروغ میگه کلویی باهاش دوست شد کلویی هم دروغگو شد

لایلا:دروغگو خودتی من دیگه دروغ نمیگم کلویی میگه

کلویی:تف کنم رو هرکسی که اسمش آدرین یعنی تف

آدرین:نه نکن لباسم رو تازه گرفتم

کلویی:عه مثل من روی لباس ها..........

آدرین:ساکت بابا

مرینت:ببخشید بچه ها بچه ها 

آدرین:فکر کنم خواب رفتن 

مرینت:چی بچه ها پاشید پیس پیس 

آلیا:ها چته

مرینت:ببخشید تولد خوبی نشد ولی خوش اومدید 

آلیا:من دیگه برم فردا استخر دارم صبح

مرینت:باشه

نینو:منم فردا کلاس فوتبال دارم خداحافظ

آدرین:خداحافظ

رز:من دیگه برم مادر پدرم دارن میان نگران میشن

مرینت:خداحافظ

لوکا:منم برم فردا کلاس گیتار دارم

آدرین:تو که همین الانم خوب میزنی

لوکا:ها میخوام آهنگ دیگه یاد بگیرم خداحافظ

آدرین:باشه