عمارت رویایے..❥

حس هایی که شبیه خداحافظی ان ولی کسی دربارشون نگفته:)))

یه بغل که فکر میکنی بازم تکرار میشه اما آخری عه:)

یه*مواظب خودت باش*که خیال میکنی همیشگی عه:)

یه پیام جواب نداده شده که میزاری برای بعدا ولی برای بعدا دیره:)

یه نگاه به گشت یرت که فکر میکنی راه برگشتی هست:)

قهر سر یه بحث کوچیک و مسخره که به آشتی نکشید:)

یه خداحافظی معمولی که اخرین صداش بود:)

یه تماس از دست رفته که خیال میکنی میتونی دوباره تماس‌بگیری:)

وقتی چت های ۲یا ۳ساعتتون رسیده به روزی یه بار چک کردن و سکوت کردن:)

یچیزی که قبلا بهش میگفتی*عه این سلیقه توعه*ولی الان تهش تو دلت بگی:)

وقتی دیگه لازم نمیبینه بدونه چرا حالت بده:)

وقتی دیگه حوصله توضیح اینکه مقصر نیستی سر دعوا هارو نداری:)

وقتی خاطراتتون هست ولی فقط ته گالری:)

وقتی عکس‌هاتون هست ولی دیگه بهش نگاه نمیکنی...فقط هراز گاهی میگی*عه...یادش بخیر چه دورانی بود!*:)

وقتی شمارش تو گوشیت داری ولی اخرین تماستون برمیگرده به شیش ماه پیش:)

وقتی کسی که قبلا برات خونه بود الان شده فقط یه غریبه تو یه خیابون شلوغ:)

وقتی اهنگی رو گوش میدی که اون واست فرستاده:)

وقتی دیگه علاقه ای به دونستن اینکه چیکار میکنه چی میپوشه چی میخوره با کیه رو نداری:)

وقتی او ن ته ته ته دلت هنوز منتظر یه پیام واسه بازگشته...اونم بعد دو سال:)

وقتی یادت میاد اخرین بار بدون اینکه بدونی اخرین باره چطور باهاش ملاقات کردی:)

وقتی همه چیز میدونی تموم شده ولی چون هنوز هیچکی خداحافظی نکرده هنوز منتظر تکسشی:)

وقتی ناگفته هات بیشتر از گفته هاته:)

وقتی اون حرکتی که همیشه حرصت میدهورو میزنه دیگه برات اهمیتی نداره...:)

وقتی میفهمی بعضی ادما رو نه دعوا خراب میکنه نه جدایی...فقط زمان:)

وقتی یاد میگیری بعضی خداحافظی ها بی کلامن بی تاریخ بی خشم...فقط سکوت:)

و در اخر وقتی از اخرین باری که به ایندتون فکر کردی خیلی وقته میگذره:))))))))