النا #۷
🍡النا✨امیرا🌵عرفان🌷مامان🪻پدر🌑فرانک🌿جودب🍁سوزی🏵️لیندا🍂آلیس🪞 شیدا
۳۱شهریور___ساعت ۵:۰۰
امروز از هیجان ساعت ۵ پا شدم لی انقدر خستم که نمیتونم بیدار بمونم تا ساعت ۷ واقعاً خستم دیشب اصلاً خوب نخوابیدم الانم برم بخوابم البته اگه بتونم
ساعت ۷:۰۰
بالاخره بیدار شدم خیلی حس خوبیه فکر میکنم تا ساعت ۱۲ خوابم ولی کلاً امروز تعطیله ولی باید با مامان برم لباس پف پفی آبی بخرم یعنی باید برم بگیرم چون مامان داده خیاط دوخته برام آخه مگه من المیرام که ۴ سالم باشه دوست داشته باشم لباسهای پرنسسی بپوشم
در هر حال چون اصلاً دوست نداشتم برم تو قیافه خیاط زل بزنم که بگه چه لباسای چرتی دارند بعد از صبحونه رفتم بالا یه هودی مشکی شلوار بگ سفید و یک کلاه زمستون مشکی سرم کردم
🌷 مگه میخوای بری عذا بچه یه لباس قشنگ بپوش
🍡ول کن مامان
🌷 خودت میدونی
✨ آبجی شبیه پاندا شدی
🍡 میام میزنمتا
🌷 دعوا نکنین زشته
🌵راس میگه مامان. المیرا خودت که دیدی خانوم ریختر فقط بچههای بد و پر دعوا میکنن. حالا النا چهاش نرفته پیش خانم ریختر ولی ما که رفتیم پس ما نباید دعوا کنیم
🍡🤣 راست میگه من بچهام 🤣
✨ این دفعه میبخشمت النا ولی دفعه بعد نه
🍡 خدا را شکر تو توهین کرده بودی وگرنه الان یه چیزی هم طلبکار بودم
ولی در کل دیگه رفتیم پیش خیاط و اونجا بود که مکالمه مامان جان با خانم خیاط شروع شد البته محض اطلاعتون ۱۰ دقیقه با ماشین تو راه بودیم که مصادف میشه با رفتن به اون سر شهر که اصلاً معلوم نیست چرا مامان رفته وقتی این همه خیاطی حتی جلو در خونه ریخته
👩🏼💼 سلام زهرا جون بالاخره اومدی
🌷 آره دیگه مینا من که تورو ول نمیکنم
👩🏼💼 چه قدم عالی این باید النا باشه درسته دختر گلت
🌷 آره الناست
👩🏼💼 مامانت خیلی تعریف تو رو پیش من کردهها
🍡 مامان جان لطف دارن
چقدر این زنی که فضول بود نصف حرفاشو نگفتم تازه
👩🏼💼خوب بیا گلم بهت لباستو نشون بدم احساس میکنم خیلی ذوق داری ببینیش
در یه اتاقو باز کرد و یهو با یه لباس مواجه شدم که ۱۰۰ سال سیاه فکر نمیکردم مامانم همچین چیزی برای من سفارش بده خیلی خوشگل بود خیلیا خیلی
دیگه همون جا بود که با ذوق و شوق رفتم بهش دست کشیدم و هرجور حساب میکردم فوق العاده بود حتی نمیتونستم یه ایراد ازش پیدا کنم دیگه مامان حساب کرد و برگشتیم خونه
تو خونه لباسو پوشیدم و رفتم جلوی علمی را که انقدر حسوده و چشم به دیدن منو نداره رژه رفتم
🪻 دختر بابا چه خوشگل شدی
🍡🫰🏻😊🫰🏻
🌵 النا النا اجی خیلی قشنگ شدی مثل ملکهها شدی
🍡 مرسی داداش کوچولو
🌷 دختر خودمی انقدر خوشگلی
🍡 مرسی مامان جان
بیشوخی ذوق مرگ شده بودم چون تا حالا عرفان بهم نگفته بود خیلی خوشگل شدی حالا دیده بودم مامان و بابا از روی نابود نشدن بهم بگن خوشگل شدی ولی اگه عرفان بگه خوشگل شدی یعنی واقعاً خوشگل شدی
✨ اصلاًم خوشگل نشده انقدر بهش دروغ نگین حاجی خیلی زشته برو درش بیار
🍡 حسود حسود هرگز نیاسود
🌷 النا دعوا به پا نکن تو رو خدا
✨ حالا اینطوریه بهتون ثابت میکنم من خوشگلترم الان میرم لباس نانازمو میپوشم
لباسش خوشگل بودا ولی من زیادی اصلاً از لباساش خوشم نمیاد ولی کلاً حسود حسود هرگز نیاسود
همون جاها بود که زنگ در خورده شد منم که اصلاً حواسم به لباس تنم نبود رفتم درو باز کردم
و یهو با قیافه ذوق کرده شیدا روبرو شدم
🪞 چقدر خوشگل شدی
🍡 ممنون کاری داشتی
🪞 آره خواستم بهت بگم که ۲۰ روز دیگه تولدته ولی الان می دونی باید بهت چی بگم
🍡چی
🪞دوشیزه النا از آلمان 😄😄
🍡 خیلی بامزهای بیا تو
دیگه کلاً نشستیم و برنامه چیدیمو اینا تا حدود غروب شد و من تا قبل از خواب اصلاً یادم نبود که یه لباس بسیار خاص و مجلل تنمه دیگه خیلی دارم به خودم قره میشما باید از این بعد بیشتر حواسم به خودم باشه نباید کمتر از یه ملکه رفتار کنم
____________________
لایک و کامنت یادتون نره ❤️❤️
اونایی که لایک و کامنت میذارن خیلی مهربونن🫰🏻🫰🏻