شکسته عشقی f2 p14
:)
مرینت:خداحافظ عزیزم
جولیکا:خداحافظ
آدرین:چی شد میان
مرینت:آره میان برو از یک مغازه یی چیپس بگیر
آدرین:اما من خدمت کار نیستم
مرینت:گفتم برو
آدرین:باش
راوی:آدرین رفت از مغازه یی که نانجون و لایلا هستن خرید کرد اما باید مرینت میومد و لایلا اومد بیهوشش کرد تا مرینت بیاد ازشون خرید کنه
خدمت کار:مرینت
مرینت:کوفت مگر ۱۰۰ بار نگفتم بگید بانو مرینت
خدمت کار:بله درسته بانو مرینت آدرین الان در بیمارستان
مرینت:چی برای چی
خدمت کار:بیهوش شده
راوی:مرینت رفت تا به بیمارستان بره پیاده اما لایلا از پشت بردش خونش
لایلا:نامجون نقشت عالی بود
نامجون:میدونستم میشه
لایلا:خیلی خوشحالم
نامجون:یک فکری کردم بیا مرینت رو در کمد قایم کنیم و یک پارتی بگیری
لایلا:فکرت عالیه
نامجون:میگم یک آنپول بیهوش کننده بزنیم بهش
لایلا:اما الان که بیهوش
نامجون:بیهوش باشه باید نفهمه که ما اوردیمش اینجا
لایلا:آهان راست میگی