شکسته عشقیf2 p13
برو ادامه داستان
لایلا:خوب حالا نقشت رو بگو
نامجون:ببین یک رفیقی دارم اون مغازش رو به من میده بعد به یک دلیلی مرینت میاد ازمون یک چیزی میخره و لایلا تو از پشت می بریش به خانت بدش ادامه نقشه بعدن فقط این هارا انجام بده
لایلا:خب نگفتی به چه دلیلی
نامجون:برای دلیل افتتایی مغازه
لایلا:فقط بادکونک ها هم میخوام
نامجون:حتما
لایلا:رنگش نارنجی باشه و هردومون لباس نارنجی
نامجون:تو فکر لباسی فکر کشتن مرینت باش
لایلا:بله درسته کشتن مرینت
بگزریم
مرینت:چیکار کنیم
آدرین:به من چه
مرینت:میگم به جولیکا بگم بیان
آدرین:آره آره فکرت عالیه
مرینت:زنگ زدم سلام جولیکا
جولیکا:سلام خوب هستین
مرینت:بله ممنون شما چی
جولیکا:ماهم خوبیم
مرینت:ببین میای خانمون
جولیکا:آمممممم
مرینت:بیا دیگه اشکال نداره
جولیکا:نمی تونم بگم آره
مرینت:چرا
جولیکا:چون خجالت میکشم
مرینت:بیا باشه
جولیکا:باش میام
مرینت:ببین مانون هست
جولیکا:آره هست
مرینت:مانونم بیار
جولیکا:حتما