Nit and Mark p4
بزن ادامه
از زبان مرینت :
امروز خیلی خوشحال شدم که افتخار اینو بدست آوردم که تا در رمان نیت و مارک شریک باشم
حدودای ساعتای 2 بود که به خونه برگشتم و نهار خوردم و به اتاقم رفتم. دوش گرفتم و هنوز هوله به تنم بود و داشتم موهامو خشک میکردم که پیامشو دیدم
لباسامو پوشیدم (یه شلوار توپ توپی قرمز با یک تاپ زرشکی)
لباسای مرینت
اول از شخصیت انائل شروع کردم
بیو گرافی آنائل
(نام : آنائل اوبرت
جنسیت : دختر
سن:17
رنگ مورد علاقه:ابی
رنگ پوست : گندمی
قد:170
وزن:50
تایپ :intj
با مو های نسبتا بلد و در برخور با غریبه ها سرد رفتار میکنه و همچنین ساده پوشه)
دفتر طراحیمو با مدادم برداشتم و به بالکن اتاقم رفتم شروع کردم به طراحی.
بعد گذشت یک ساعت میشد بگی اون چیزی که میخواستم درومده بود.
+تیکی نظر تو چیه؟ بنظرت خوب شده؟
تیکی که تو جیبم قایم شده بود خیلی آروم گفت
_عالی شده مرینت
....
_پرنسس میبینم که مشغول نقاشی ای
با این حرف کت زهر ترک شدم
+س سلام کت تو اینجا چیکار میکنی
_سلام پرنسس فقط داشتم ازینجا رد میشدم. واوو چه طراحی قشنگی برای چیه؟
+برای داستان دوتا از دوستامه
_نیت و مارک
+زدی به هدف
_میشه منم کنارت بشینم و طراحیتو ببینم؟
+حتما
اومد کنارم نشست
(اینجا هم شیپ مریکت به زور وارد داستان کردم😂)
آنچه خواهید خواند:
ظرافت دستاش فوق العاده بود
میتونم بگم تو اصلا آدم عادی ای نیستی