Nit and Mark p3
نیت:
امروز صبح با آلارم گوشی بیدار شدم حاضر شدم و به مدرسه رفتم
بپر ادامه
مارک:
جای در ورودی مدرسه بودم که نیت رو دیدم
بهش سلام کردم و شروع کردیم راجب داستانمون به صحبت کردن کارمون برای طراحی لباسا سخت شده بود.
+بنظرت برای لباسای کاراکتر ها چیکار کنیم؟
_ نظرت چیه برای طراحی لباس شخصیت ها از مرینت کمک بگیریم
+فکر خوبیه
وارد کلاس شدیم سرمو چرخوندم تا مرینت رو پیدا کنم
+سلام مرینت
_سلام مرینت
_سلام نیت سلام مارک چطورین بچه ها؟
+ممنون مرینت. حقیقتا ما یک زحمتی برات داشتیم میشه تو مورد طراحی لباس شخصیت های داستانمون کمکمون کنی
_آره حتما چرا نمیشه فقط لطفا بیوگرافی شخصیت هارو برام بفرست
_اووو خیلی خیلی ممنون مرینت
خانم بوستیه وارد کلاس شد و مکالممون رو همونجا تموم کردیم
آنچه خواهید خواند:
پیامشو دیدم
تیکی نظر تو چیه؟
ببخشید اگر این پارت کم بود ولی اگر حمایت شه پارت بعدی قراره طولانی باشه