تک پارتی عشق بچگی🥀
بر اساس واقعیت 🥀
امسال مرسه مجبور کرده واسه مدرسه بله نصب کنیم که همش پیام بفرسته ششمی ها ال ششمی ها بل
پنج شنبه
داشتم واسه خودم توی بله میچرخیدم که به کانال رو دیدم نوشته بود دخترا بگن ...... پسرا بگن ......
تفریح بود براش فرستادم یه چالش جفت یابی بود بعد از این چالش همه میگفتن آیدی میدی و صاحب چالش آیدی کسی که باهاش جفت شده بودی رو میداد منم گفتم آیدی میدی؟؟ و صاحب چالش آیدی داد و گفت رل زدی بگو
منم توی رودرواسی موندم و به پسره پیام دادم رل میزنی؟؟ و قبول کرد. ولی نمی دونست که من قراره فقط با احساساتش بازی کنم و در آخر ولش کنم 😆
به دختره که صاحب چالش بود گفتم رز زدم و پسر خوبیه ۱۴ سالشه ایشالا به پای هم پیرشید.
منم که تا الان رل نداشتم زیاد بلده نبودم 😁
هر روز صبح صبح بخیر میگفتم و شب ها شب بخیر میگفتم و از زندگیمون حرف میزدیم ، بعد به چند روز به من گفت من توی ویلای شمالمونم عکس از ویلا میداد تازه گوشی فروشه هم خانوادگی دارن و تهران زندگی میکنن ولی عجیبش این بود می گفت گوشی ندارم و لپ تاپ دارم عجیبه.
شروع کرد ازم عکس خاستن یه عکس از چهره بده و ما در روز نفری سه تا عکس به هم میدادیم
این بگم پسره خیلی زشت بود ولی باید برای پول تحمل میکردم
گذشت و گذشت آنقدر پیگیر بودم که بعضی شب ها خوابش رو میدیدم البته من هنوز میگم بازی بازیه فقط پول میکنم البته کندماااا
و بعد از حدودا ۳ ماه اخلاق های کند علی بیشتر و واضح تر می شدن در حدی که برای اولین دعوام سر بین بود که چرا گفتم فقط یک ماه باهمیم با این که من راست گفته بودم ولی این دعوا ها مهم نبود این دعوای بعد از این سه ماه مهم بود که سر این شد که من خودمو براش لوس میکنم داشتم زار زار گریه میکردم طوری که در رو قفل کرده بودم که کسی منو نبینه بعد از زار زار گریه کردن برای اولین بار توی این رابطه بلاخره دعوا تموم شد و دوباره عادی شدیم ولی با قوانین جدید
بعد با دوستم طناز راجب این موضوعات دعوا حرف زدم و گفت اگه واقعا اذیتت میکنه ازش جداشو
منم مشکلمو گفتم برای آخرین فرصت ولی حتی یکم اهمیت نشون نداد و من بلاکش کردم
و خوب یک سال کامل در افسردگی میچرخیدم بیاید یکم از احساساتم بگم : ( راستش از وقتی با علی کات کردم انگار یه سوراخ رو قلبمه انگار هنوز منتظره بهم پیام بده (قلبمو میگم)
هی علی برام هیچ بود ولی الان برام الان برام برام حس عشقه حس عجیبیه ولی آره دقیقا همینه
کلا اینکه با هر کسی نباش و تلاش کن نباشی اصلا
دفنش کن مثل تمام حس هایی که داشتی و دفنشون کردی خودت می دونی درد داره ولی خودت کردی که لعنت بر خودت باد)
ولی کم کم بهتر شدم ولی هنوز به فکرش بودم :( ها یادم میاد گفتم تو قلبم سوراخه
ولی در ادامه بگم یه کسیایی تو زندگیم هستند که جای اون سوراخ رو پر می کنند
طناز ، مریا و مهلا❣️
آره بگم دوست دارم بهش بگم حالمو در عین حال خراب کرد ولی خیلی بهتر شدم راستش آنقدر آدم تو زندگی کمع احساس میکنم زیادی دارم بهشون می چسبم
هی تنها کسیایین که خیلی حالمو خوب می کنن
میدونی نمیدونم چرا وقتی میگن ناراحته یا میبینم ناراحته میترسم قلبم میلرزه
راستش شاید چون اولین دلیله که هنوز یه امیدی دارم چون میفهمم تنها نیستم چون میفهمم اگه بفهمه یه بلایی سر خودم بیارم ناراحت میشه
شایدم چون مثل چسبه که تیکه های قلبمو به هم چسبانده
ببین این برای توعه)
این حس و حال ادامه داشت تا دوستم مهلا منو علی رو دوباره آشتی داد ولی نه به عنوان رل به عنوان دوست
ولی جدیدا جواب پیامم رو نمیده نمی دونم چرا
راستی من فاطمم
_________________________________________
بر اساس واقعیت! داستان از زبان فاطمه دوستم