شاهدخت خال خالی p5
🍡🍡🍡
روژی : میشه بگی؟؟
لیدی : عاممم تو تا وقتی با یکی هم کار هست که کاری هم باشه ، وقتی کاری نباشه هم کاری هم نیست. از اون مهم تر اینکه تا ۱ سال پیش مثل دو تا دوست بودیم تو یک خونه زندگی میکردیم ، شب تا صبح حرف میزدیم ، آهنگ میخوندیم و داستان برای هم میگفتیم تا تا تا اینکه بهم پیشنهاد ازدواج داد میدونی ازش ترسیدم چجوری بگم عصبی شدم چون دیگه کسی رو نداشتم و این شد که اون لیدی باگ مهربون و خوشقلب به این لیدی باگ بی حوصله و عصبی تبدیل شد 😣😣
روژی : میفهمم 🫂
از زبون کتی :
از اتاق رفتم بیرون و درو محکم بستم گوشیمو در آوردم رندم گالریمو بازم کردم و به آخرش رفتم نمی دونم چرا ولی روی یه فیلم خیلی قدیمی که مال دوران قبل از این قیافه ای شدنمون بود زدم و نگاه کردم
چرا لیدی عوض شده بود از اون دختر ۱۷ ساله مهربون و خوشقلب تبدیل شده به این لیدی ۲۳ ساله که اینقدر بی حوصله و زود رنجه؟
یهو متوجه مکالمه روژینا با لیدی شدم داشتم گوش میکردم که به اونجایی از صحبت های لیدی رسیدم که میگفت از من ترسیده داشت یواش یواش جواب سوالم رو میداد.
دوباره گوش کردم
روژی : ببین درسته ترسیدی منم دخترم وقتی با یکی هم خونه ای بعد میگه دوست دارم واقعا وحشتناک هست ولی کت نوار واقعا دوست داره از کاراش معلومه تازه اگر قصد بدی داشت پیشنهاد از دواج نمی داد 😁
لیدی : میدونم منم خوب یه جورایی.. ام چجوری بگم داره ازش خوشم میاد ولی دست خودم نیست که باهاش اینجوری نباشم برام عادت شده
روژی : دیگه باید تلاشت رو بکنی
(دیرینگ دیرینگ)
تلفن داشت زنگ میخورد دیگه باید میرفتم چون امکان داشت بفهمن پشت درم
از زبان لیدی :
تلفن رو جواب دادم
🌹الو
✨ سلام بانو لیدی باگ ببخشید خدمت کار شخصیتون پیش شماست؟؟
🌹بله چطور مگه
✨ایشون اجازه ندارند بیشتر از ۱۰ دقیقه بیش شما باشند ولی الان ۲۰ دقیقه هست که توی اتاق هستند
🌹از این به بعد باید پیش من باشن لطفا اتاقش رو هم بیارین اتاق کناری من
✨ ولی...
🌹ولی بی ولی شیف فهم شد؟؟
✨ چشم بانو
تلفن رو قطع کردم و به روژینا گفتم رو وسایل رو جمع کن
روژینا : چرا
لیدی : حالا میفهمی