The end? P3
بریم ادامه
ولی اونجا صدا های عجیبی میومد. راهرو باریک و تنگ بود جوری که آلیس و پنلوپه به سختی داخلش جا میشدن بوی قدیمی بودن کل اتاق فرار گرفته بود پنلوپه جلو راه میرفت و آلیس محکم دستشو گرفته بود.
خودشم میترسید ولی چون چند ماه از آلیس بزرگتر بود همیشه میخواست خودی نشون بده این فرصت رو از دست نمیداد.
همینجور که جلو میرفتن صداها عجیبتر و بلندتر میشدند از تو دیوارها صدای جیغ و خنده میومد و صدای خش خش هم خیلی زیاد بود. با هر قدم بلندتر و بلندتر میشد تا جایی که صدای آب هم اضافه شد.(هییهیهیه ، اعععععععع ، چیلیک چیلیک ، خشخشخشخ )
راهرو اونقدر تاریک بود که پنالوپه جلوی پاشو نمیدید لی دستشو به دیوارهها گرفته بود و میرفتن. اونقدر جلو رفتن که راه رو تموم شد به بنبست رسیده بودن.
👩🏻: چ چ چراغ قوه رو ب ب بده
👧🏼: با با باشه / 🔦 بگیر
نور چراغ قوه روی دیوار انداخت. به جز دیوار روبرویی شون کل راهرو از اون نقاشیهایی که ترجمهشو اون پیرزن بهشون داده بود پر شده بود.
👩🏻یعنی باید همه رو ترجمه کنیم؟؟
👧🏼ا احتمالا
🤦🏻♀️🤦🏻♀️🤦🏻♀️
دخترا شروع کردن به ترجمه کردن پنلوپه ترجمه میکرد و آلیس مینوشت
👩🏻 ت /👧🏼 ت / 👩🏻 ا /👧🏼 ا /👩🏻 آ /👧🏼آ /👩🏻خ /👧🏼خ/👩🏻ع /👧🏼ع/👩🏻م /👧🏼م /👩🏻ت /👧🏼ت /👩🏻ا/👧🏼ا/👩🏻ن/👧🏼ن
👩🏻 بلاخره تموم شد هووووووووف
👧🏼اره خیلی دوسش داشتم
👩🏻چی میگی چیو دوست داشتی
👧🏼 مگه راجب مداد شمعی آبی من حرف نمی زنیم
👩🏻نه نوشته ها تموم شد
👧🏼 یوهووووووو
👩🏻حالا میشه بخونیش
👧🏼جهانی جز ای جهان وجود دارد که..........
بزارید خودم براتون خلاصه حرف های آلیس رو بگم که خسته نشید
خلاصه که یه جهان دیگه وجود داره و این مکان راهی هست برای ورود بهش در اون جهان موجود دارند یلی خطرناکتر از انسان هستند ولی به راحتی میشه اونها رو کنترل کرد ولی اگر بلد نباشی و اون ها با اونها صحبت کنیم و اونها را کنترل کنید تا آخر عمرتون داخل اون جهان زندانی میشید
👩🏻یعنی چی
👧🏼من میترسم
______________________________________________
خوب دیگه از حقایق مهم پرده برداشتیم نظرتون رو دوست دارم بدونم🎀🫶🏻