شکسته عشقی f2 p6
💝💝
آدرین:هان
مرینت:چیه آدرین لایلا دشمن من
آدرین:چ
تام:ی
سابین:حرفت را پس نمیگیری
مرینت:نه اصلا
لوکا:سلام مرینت
مرینت:هان آمممم لوکا اینجا فال گوش وایسادی
لوکا:آره آره به توچه لایلا دوستم به تو چه و من عاشق لایلا نیستم
مرینت:خوب شد چون از لایلا بدم میاد
سابین:عاشق کی هستی لوکا هان
تام:لوکا جواب بده
آدرین:بگو به کسی نمیگیم
مرینت:سری تر بگو لوس
تام:مرینت لوکا برادر بزرگ ترت
مرینت:خوب باشه
تام:بگو لاکا عاشق کی هستم
سابین:خجالت نکش
مرینت:یک پسر۲۷ساله خجالت بکش حالا بگو دیگه
آدرین:لوکا ما با هم رفیق هستیم بگو
تام:بگو
سابین:بگو
مرینت:لامصب بگو
لوکا:آممممممم مگه کاگامی بهتون نگفت
مرینت:چی رو
آدرین:چی داشی
سابین:خوب سری بگو ولی یادم نمیاد که کاگامی چیزی گفت باشه
تام:بگو ماکه خیلی وقت که کاگامی رو ندیدم
سابین:تام راست میگه
لوکا:آممممم باش میگم کاگامی
مرینت:حالا یادم آمد کاگامی بهم گفت با لوکا ازد.........
لوکا:بسته مرینت فهمیدن
مرینت:گفتم یادم آمد همین خوب بریم کیک بخوریم
راوی:۳ساعت بعد
تام:خوشحال شدم
آدرین:حالا بودین
سابین:نه دیگه صبح باید برم سره کار
مرینت:خوب باشه خداحافظ
لوکا:خداحافظ مرینت
مرینت:کوفت
لوکا:مرینت ساکت شو
تام:هر ۲تون ساکت حرف های بد نزنید
لوکا:به توچه
سابین:لوکا تو خودت بزرگ تری
لوکا:چه جور مرینت در سن ۲۶سالگی ازدواج کرد
مرینت:به توچه
سابین:مرینت بسته دیگه خداحافظ
تام:خداحافظ
لوکا:خداحافظ
آدرین:بله خداحافظ
مرینت:خداحافظ