راه 2 طرفهp3
های ادامه
حسین اومد تو سرویس یک جوری نگاه ریحانه میکرد❤❤
روزبعد در سرویس ظهر من اومدم جای ریحانه نشستم
و ریحانه جای ماهان
ریحانه رفت بیرون و ماهان اومد کیف ریحانه رو انداخت و وقتی ریحانه اومد گفت:بیشعور.......
بهتر نگم خیلی فحش های بد و ناموسی داد
و و ریحانه گفت:من حرف آخر و اولم رو بگم
ماهان:نه
ریحانه:میگم شبا تو خودت...........میکنی
و آویسا دوست داره
وای واییییییی
گفتم:تمام فحش های ناموسی که ریحانه بهت داد رو بگم؟
ماهان گفت بگو
گفتم ریحانه بهت میگه
خر گاو نره بیشعور کصافت عوضی.......................................................
خلاصه خیلی فحش های بد داد
خوب روز یکشنبه عصرش رفتیم تهران با هواپیما✈✈
اونجا خیلی نت خوب بود تو بلاگیکس خیلی پست گذاشتم و تهران دیگه خیلیییی خوش گذشت
چهارشنبه برگشتیم و و و و م.ا.ه.ا.ن رو دیدم
نگم نگم اصلا یک تیپ زشت و خز زده بود
سرش رو گذاشت رو سرمامانش😂😂😂😂😂
وای مامانم شناختش😑😑
اون من رو ندید☺️☺️
اما اما وقتی با باباش رفت یک جایی من رو دید
دهنش وا موند😂😂
چون دید بایک تیپ خفن اومدم😄
وای دیگه سوار هواپیما شدیم و رسیدیم حتی باورم هنوز نمی شد🤨🤨🤨
ولی میرم تو سرویس جلوی بقیه ضایش میکنم😂😂😂😂
تمام حمایت کنید این داستان درمورد خودمه
ولی حتی باورم نمیشه
اگه واقعه بدی افتاد حتما رمان میکنم
بای