شکسته عشقیp14
ببخشید دیر رمان دادم اما
دفعه بعدی
۸تا پست سعی میکنم
جوایکا:من با عشقم بودم ناتاعی همش تقسیر تو
فیلیکس:چی کار کردم
جولیکا:به ناتاعی گفتم من دوست پسر دارم و اون از من طلاق گرفت
فیلیکس:به من چه
جولیکا:فیلیکس فیلیکس تو عشق زندگیم را دزدیدی
فیلیکس:کوفت فقط با من بیا
جولیکا:نمی خوام با تو باشم من ناتاعی خوشم میاد
فیلیکس:همین که گفتم
جولیکا:من با تو کات می.....
فیلیکس:چی گفتی یک بار دیگه بگو بگو تا...........
جولیکا:ولم کن ولم کن دیگه دوستت نیستم
فیلیکس:نباش پرو
جولیکا:خودتی
فیلیکس:همش میخوای بعس درس کنی خودت خواستی
جولیکا:من چیزی نگفتم
فیلیکس:نفهم
جولیکا:حلا میخوای چی کار کنی
فیلیکس:می خوام به۱۰۰۱۰زنگ بزنم
جولیکا:برای چی
فیلیکس:برای اینکه تو را ببره بیا این لباس هاهم بپوش
جولیکا:چرا این زشت هارا بپوشم
فیلیکس:برای اینکه فکر کنن تو دزدی
جولیکا:چی آمممم مانون چی
فیلیکس:اون پیش من می مانه
جولیکا:با اون کاری نکن
فیلیکس:با اون چیکار دارم با تو کار دارم
راوی:جولیکا را بردن زندان
بگزریم
مرینت:چیکار کنیم
آدرین:به من چه
مرینت:چی به من چه
آدرین:مرینت تو اصلا تو باغ نیستی
مرینت:آدرین
راوی:مرینت بیهوش شد و بردنش بی مارستان
آدرین:مرینت دوباره نه بیا جلو تر لبت را ببوسم
مرینت:آدرین عزیزم
آدرین:مرینت عشقم
مرینت:بریم خانه
آدرین:باش
مرینت:فیلیکس بهت چی گفت
آدرین:آممم ولش کن
مرینت:بگو
آدرین:ول کن
مرینت:بگو
آدرین:مرینت تازه.......
مرینت:مهم نیست عشقم