تصویر هدر بخش پست‌ها

عمارت رویایے..❥

dream mansio

دلبر اغواگرp5.s2☠️

| 𝕬𝕸𝕴𝕽

سلام بعد قرن ها متین اومد با پارت جدید🤡

•••••┈•••✾✨🌻✨✾•••┈••••
#دلــبر__اغــواگــر☘🧡!َ
「 #𝐏𝐚𝐫𝐭_15 」⁦
وقتی شام تموم شد بی طاقت دست نارین رو گرفتم و لباس ها رو هم برداشتم 
چشمای شیطون مامان و بابا واسم مهم نبود 
وقتی وارد اتاق شدیم محکم بغلش کردم و بو.سه ای به لباش زدم 
لباس خوا.ب زرشکی رو بهش دادم 
_اینو واسم بپوش ،تو تنت محشر میشه
میخواست مخالفت کنه که انگشتم رو روی لبش گذاشتم 
_واسم بپوشش ،من شوهرتم باید از بدنت لذت ببرم 
برای اینکه خجالتش بریزه روی تخت خوابیدم و چشمام رو بستم 
بعد از چند دقیقه روی تخت اومد و کنارم دراز کشید 
فکر کرد خوابم برده ،نفس آسوده ای کشید 
محکم بغلش کردم و روش خیمه زدم 
_وای اقا شاهان تر.سیدم 
_تو هم که همش می تر.سی 
خنده نخودی کرد که بی طاقت گوشه لبش رو بو.سیدم 
لباس بیش از حد بهش می اومد 
اینقدر جذاب و نفس گیر شده بود که حس میکردم تو کوره اتیش دارم میسوزم 
تمام صورتش رو در نظر گرفتم 
صورتش بی نقص بود و هر مردی رو اغوا میکرد 
صورتش رو بو.سه بارون کردم و گردنش رو مهر زدم 
لاله گوشش رو به دندون گرفتم که صدای آخش بلند شد 
سرم رو تو گردنش کردم و عمیق بوییدم 
عطر یاس تو بینی ام پیچید 
مست شدم از بوی تنش 
بو.سه زدم و گردنش رو کبو.د کردم 
آ.ه و نا.له اش در اومد 
_جوننن ،صدات منو دیوونه میکنه فندق کوچولو 
بند پیرهن رو پایین تر کشیدم و لبم رو روی ترقوه باریکش کشیدم

•••••┈•••✾✨🌻✨✾•••┈••••