عمارت رویایے..❥

💝💝

آدرین:مرینت هرچی باشه من هنوز تو را دوست دارم

مرینت:آدرین نرو آدرین

راوی:مرینت دزدیده شد آدرین رسید خانه استراحت کرد و رفت مرینت را بیاره اینجا اما دید که نیست اون اینجا نیست  یک پسری گولش زد و بردش در یک پارتی و اسم اون پسر فیلیکس

مرینت:فیلیکس  این جا عالی

فیلیکس:ممنون مرینت اینجا فقط آدم های خاص میان مثل شما

مرینت:ممنون😁😁

فیلیکس:ما آدم های پولدار را پیدا میکنیم آن ها خاص هستن این یک پارتی

مرینت:اما همه مردم جهان خاص هستن 

فیلیکس:خاص نیستن و پولدار نیستن اگر خاص باشن پولدار که نیستن هستن ما فیلا آدم های پولدار را پیدا کردیم این ها احل پارتی هستن یا بگم همه پولدار ها احل پارتی هستن

مرینت:ممنون که من را اوردی اینجا

فیلیکس:خواهش

راوی:آدرین آن جایی که پارتی گرفتن را پیدا کرد و رفت داخل و دنبال مرینت می گشت

آدرین:مرینت کجاست

راوی:مرینت و آدرین به هم دیگر خوردن

مرینت:آدرین

آدرین:مرینت تو اینجا چی کار میکنی

مرینت:به توچه

آدرین:باز حرف به توچه را گفتی

مرینت:خوب واقعا به توچه فیلیکس آمدی

فیلیکس:کجا بودی برات ماکارن اوردم

مرینت:ممنون 

آدرین:این دیگه کیه

مرینت:این فیلیکس فیلیکس ای آدرین شوهرم آدرین این فیلیکس من ازش داشتم می پرسیدم اینجا کجاس کی این جشن را درست کرد چه جور آدم هایی در این جشن هست همین

آدرین:آهان مرینت حالا که فهمیدی بریم

مرینت:نه

آدرین:چی

مرینت:همین که شنیدی من اینجا پیش فیلیکس می مانم

آدرین:بمون اما بدون که تو من را هیچ وقت دوست نداشتی

فیلیکس:داداش کجا میری بیا چای بخوریم لبخند بزن لب مرینت را ببوس