تصویر هدر بخش پست‌ها

عمارت رویایے..❥

dream mansio

دلبر اغواگرp10.s1☠️

| 𝕬𝕸𝕴𝕽

 

پارت اخر🙃

•••••┈•••✾✨🌻✨✾•••┈••••
#دلــبر__اغــواگــر☘🧡!َ
「 #𝐏𝐚𝐫𝐭_10 」⁦
کلافه بودم ،بابا اجازه نمی‌داد برم 
با کلافگی به اتاق رفتم که نارین مثل بچه اردک ها دنبالم اومد تو اتاق 
همش تقصیر نارین بود ،
یه اتفاق تلخ که زندگیم رو نابود کرده 
به سمتش برگشتم 
قدش تا زیر شونه هام بود 
_یه کلمه حرف بزنی عواقبش پای خودته ،من‌ اصلا حوصله ندارم ،اروم مثل دختر خوب بیا کنارم بخواب 
معلوم بود بغض داره اما اروم روی تخت دراز کشید 
با فاصله کنارش خوابیدم 
عطر یاس موهاش زیر بینی ام پیچید و منو مس.ت کرد
نا محسوس خودم رو نزدیک تر کردم 
از پشت شونه هاش میلرزید 
معلوم‌ بود داره گریه میکنه 
از پشت بغلش کردم 
کار هام ناخواسته بود 
بو.سه ای به گردنش زدم 
_فندق کوچولو گریه میکنه ؟؟چیکار کنم دیگه گریه نکنی ؟؟
فین فینی کرد 
دلم برای معصومیتش سوخت 
_میخوای امروز بریم خرید یکم بگردیم؟هم روحیه تو باز میشه هم من چند دست لباس پوشیده واست بخرم 
باز هم جواب نداد ،مثل اینکه خیلی دلش شکسته بود
دستم رو روی پهلوی سالمش گذاشتم و شروع کردم به قلقلک 
به طرفم برگشت و به خنده نگام کرد
بیشتر قلقلکم دادم که از خنده ریسه رفت 
_وای اقا شاهان لطفا ،
ترکیب اشکاش با خنده های از ته دلش خیلی باحال شده بود 
اینقدر قلقلکش دادم که این بار به خاطر خنده زیاد اشکش در اومده بود 
_وای ..آقا ..شاهان لطفا ..باید برم سرویس بهداشتی 
یه دفعه از تخت بلند شد و سریع به سمت سرویس بهداشتی رفت 
با خنده  به این کار های با نمکش نگاه کردم

•••••┈•••✾✨🌻✨✾•••┈••••