تصویر هدر بخش پست‌ها

عمارت رویایے..❥

dream mansio

𝐎𝐮𝐫 𝐥𝐨𝐯𝐞 𝐢𝐬 𝐧𝐨𝐭 𝐚 𝐥𝐢𝐞💋

𝐎𝐮𝐫 𝐥𝐨𝐯𝐞 𝐢𝐬 𝐧𝐨𝐭 𝐚 𝐥𝐢𝐞💋

| 𝙈𝙚𝙝𝙧𝙨𝙖

𝐏𝐚𝐫𝐭: 𝟏𝟖

 

 


ماریا: تو فکر کردی اینقدر بچه هستم که برای  این موضوع بیام

 


پیتر: خب پس برای ولی اومدی.

 


ماریا: آمممم اصن ولش کن.

 


پیتر: آممم باشه خب دیگه

 

 

ماریا حسه خوبی نداشت یک حس خاص حس میکرد که پیتر رو داره برای اخرین بار میبینه و داشتن صحبت میکردن که ماریا به لکنت میوفته

 

پیتر: چی شد؟؟؟

 


ماریا: ه.ه.ی.چی   ب.ببخش.شید    من   برم خداح.حف.فظ

 

برای پیتر رفتار های ماریا عجیب بود متوجه این رفتار های عجیبش نمیشد و خوده ماریا هم دلیل این حس عجیب رو نمیدونست و خیلی سریع ماریا به سمت در رفت و رفت تو ماشین و سرعت گرفت و رفت ماریا حس خیلی عجیبی داشت

و سرعت هم کم بود و رسید خیلی اروم وارد خونه شد و به سمت اتاقش رفت و رفت زیر پتو و اروم اروم نفس میکشید

از زبان پیتر

 

رفتار ماریا یکم عجیب بود و یهو سریع از در رفت بیرون، وا این دختر چش شده  قبل اینکه بره خیلی سریع سریع نفس میکش و رفتار عجیبی داشت و رفتش دیگه منم 5 دقیقه بعدش بش زنگ میزدم ویس گوشیش خاموش بود. 

 

فردا صبح

 

از زبان ماریا؛

از خواب بلند شدم یکم حالت بدتر از دیشب شده و آب ریزش بینی گرفته بودم و از اتاقم خارج شدم، و به سمت اشپز خانه رفت تا صبحانه بخوره و وارد اشپزخانه شد و با از یک وارد اشپزخانه شد اریک رو میز نشست و منتظر بود ماریا صبحانه رو بیارن...... ..

ماریا هم به سمت دره یخچال رفت و با فین فین کردنش وسایل رو روی میز میزاشت و اریک هم از رو میز پاشد و رفت رو صندلی نشست و اریک گفت: سرما خوردی!!؟؟

 

ماریا:  اره فکر کنم

 

و ماریا نشستن و باهم صبحانه خودن و ماریا هم فین فین میکرد(امیدوارم بدونین فین فین چیه چون توضیح دادنش واقعا سخته)       ماریا هم بعد دو، سه لقمه رفت به اتاقش و حس سرما خوردگی داشت ولی یک حس دیگه ای هم داشت ولی نمیدونست اون حس چیه و سردش بود  و رفت زیر پتو ولی دراز نکشیده بود نشستنی پتو روش بود که یهو آبتین اومد تو و گفت: نمیای صبحانه بخوریم. 

 

ماریا: من خوردم تو برو بخور 

 

 آبتین باشه ای گفت و رفت و صدا یه قدم قدم زدن بلند پا زیاد میومد که داشتن برای صبحانه میرفتن 

 

 و یهو مامان ماریا اومد تو(اسم مامانش رو میگم)    و مامانش گفت: حالت خوبه یا سرما خوردی؟؟!!!                                              

 

ماریا: اره فکر کنم سرما خوردم؛

 


             ━━━━━━༺🖤༻ ━━━━━━

 

بچه ها خیلی ببخشید چند روز پارت ندادم اخه من برگشتم خوزستان و نمیدونم خوزستانی بینتون هست ولی بدونین نت اینجا گوهه والا من فحش کم اوردم که به اینجا بدم ولی خواهشتون میکنم لایک کنید کامنت بدین.. منم به هوا خوزستان حساسیت دارم و فقط عطسه میکنم