شکسته عشقی p1
💝💝
این داستان من هستش و لذت ببرید
من مرینت هستم و من با یک پسر پولدار ازدواج کردم نه فقط برای پولداریش برای قلب مهربانش حالا اون کیه آدرین اون پدر و مادرش را در بچه گی ازدست داد و خودش تنها بود خوب حالا داستان را شروع کنیم
خدمت کار:چای میل کنید
آدرین:این جوری نمیشه باید...............................
مرینت:چه جوری نمیشه
آدرین:حالامن یک چیزی گفتم
مرینت:خوب حرفت را بگو می خوای چی کار کنی
آدرین:پارتی
مرینت:خوب
آدرین: می خوام پارتی بگیرم
مرینت:قلت می کنی
آدرین:ببین با من این جوری حرف نزن
مرینت:وای وای کی هستی که این جوری حرف نزنیم
آدرین:واسه چی نمی زاری پارتی بگیرم
مرینت:آدرین من زنتم نمی یای که پارتی بگیری می یای بگیری یا همچین بیام از وست نسوت کنم
آدرین:بامن این جوری حرف نزن
مرینت:بیا پایین سرمون درد گرفت
آدرین:خودت داری بعس میکنی
آدرین:داداش من پارتی نمی گیرم
مرینت:نگیر چه بهتر من رفتم استخر خدمت کار این ها هم بردار
خدمت کار:چشم