تصویر هدر بخش پست‌ها

عمارت رویایے..❥

dream mansio

تغییر تنفر به عشق❤️

تغییر تنفر به عشق❤️

| ⭒ᴀʏɴᴀᴢ⭒

Part3

از زبان آدرین 

تصمیم گرفتم ازش عذر خواهی کنم ولی نمی دونستم چجوری پس بیخیالش شدم و برگشتم و وقتی رسیدیم خونه خواهرم به من کلی غرزد و نمی دونستم باید چکار کنم ولی مامان امیلی گفت اشکال نداره ولی یه حس عجیبی داشتم که از دوست داشتن هم فرا تر بود و نمی دونستم باید چکار کنم ولی وقتی به خواهرم گفتم گفت تو حتما عاشق شدی ولی حرف شو قطع کردم و گفتم حرف الکی نزن 💝🍓

از زبان مرینت

وقتی تو پارک بودم متوجه کسی شدم ولی وقتی برگشتم کسی نبود و تو این فکر بودم که چه حس عجیبی به اون پسره دارم ولی اهمیتی ندادم 

صبح از زبان مرینت 

لباس فرمم را پوشیدم که برم مدرسه💒

وارد کلاس شدم نمی دونستم باید چکار کنم که یکدفعه دیدم دوستای آدرین باهاش قهر کردن و او را اذیت می کنن و درموردش چیزای بعد فکر میکنن که وقتی داشم اون حرف ها را  یهو سر و کلش پیداشد و باهم دعوا کردیم و من از اون روز دیگه به اون مدرسه نرفتم🍡🍨

از زبان آدرین

دیگه فلیکس با من دوست نبود و تمام کار هایی را که با اون دختره مرینت کرده بودم  را بد تر از اینا سرم اُورد و نمی دونستم باید چکار  کنم ...

سه سال بعد .........‌

از زبان آدرین

از تمام اون کارهایی را که با مرینت کرده بودم پشیمون شده بودم و نمی دونستم باید چکار کنم پس تصمیم گرفتم که کار کنم و تمام اون پول سمعک هام را پس بدم به مامانم و بعد خودم را از روی پل هوایی بندازم 🌿🌷

وارد مدرسه که شدم..........

 

 

 

________________________________________

  خب خب این پارتم تمام شد🍡🍭

حتما کامنت بزارید ولایک کنید 

تا پارت بعد باییی🕸🖤