تصویر هدر بخش پست‌ها

عمارت رویایے..❥

dream mansio

از اجبار به " عشق "

از اجبار به " عشق "

| 𝒢♡𝓁𝒾

معرفی  part ¹ ،²،³ 

 

 

"معرفی" 

 

شخصیت های اصلی 👇

ترمه ( 22 سالشه ) 

سهیل ( 27 سالشه )

سعید ( 26 سالشه )

ترلان ( 24 سالشه )

 

خلاصه رمان 👇

 

درباره دختری به اسم ترمه است که بعد از مرگ نامزدش سعید به طور اجباری با سهیل برادر سعید ازدواج میکنه 

ژانر: ازدواج اجباری ، عاشقانه  ، غمگین ، 

 

 

" part1 "

 سهیل منو نمیخواد و منم به یه ازدواج اجباری راضی نیستم من عاشق سعید نبودم اما دوسش داشتم ....

حالا بدون هیچ حسی اونم به اجبار باید ازدواج کنم ...

ار طرفی ناراضی نیستم بهتر از اینه که تو خونه ای بمونم که هرروز باید نگاه ترحم آمیز مادر بزرگ تحمل کنمو نیش کنایه های مردمو بشنوم ...‌‌

 

تو تمام مدتی که نامزد بودیم سعید پُر از عشق بود از عشق .... از عشق دختری که همیشه احساساتش یخی بود ... دوسش داشتم اما ابراز علاقه تو وجود من خشک شده بود ..‌‌

 

part²

 

ترمه : مادر جان خواهش میکنم من راضی نیستم آقا سهیل به خاطر من یه عمر زندگیشو تباه کنه ... راضی نیستم از دختری که بهش علاقه داره بگذره به خاط اینکه به وصیت برادرش عمل کنه .... من میرم مطمئن باشید...دیگه برنمیگردم بذارین همه چی فراموش بشه ..‌‌

 

مامان سعید : ترمه تو چرا متوجه نیستی ....

سهیل با عصبانیت گفت : 

سهیل : مامان جان کسی که متوجه نیست شمایید نه من راضیم نه ترمه ...ترمه ممکنه خیلی فرصتای دیگه داشته باشه .... اونا فقط نامزد بودند .... ترمه هنوز یه دختر 22 سالس پس قطعا میتونه دوباره ازدواج کنه ....

 

با مکث ادامه داد ....‌

 

اما با کسی که دوسش داشته باشه ....

 

آقای خسروی بالاخره سکوتو شکست و گفت ...

 

پدر سعید: بیخودی اینقدر جرو بحث نکنید این مسئله نه ربطی به علاقه تو داره نه اختیار ترنمه.... باید ازدواج کنید تمومش کنید بره .....

 

 

part³

 

چه راحت سهیل با تمام حرصی که داشت کوبید به دسته مبل گفت ...‌

 

سهیل : من نمی‌فهمم یه پسر 26 ساله چرا باید وصیتنامه داشته باشه ... لعنتی !!!!

 

ترمه : بغض بدی گولو چنگ زد چقدر بده نقش یه آدم اضافه رو بازی کنی ....

مامان شرین دنبال آقا خسرو به طبقه بالا رفت ... دیگه نمیتونستم تحمل کنم پلک نزدم که اشکام سرازیر نشه اما خود به خود چشمام می‌بارید کاش سعید زنده بود ....

نه کاش سعید هیچ وقتی منو نمی دید ... من که داشتم عین آدم زندکی میکردم ...

 

دانشگاه وقتی که سعید ترنمو دیده بود 👇

 

تمام تمام 

 

حمایت فراموش نشه 

بای بای 

❤️❤️