تصویر هدر بخش پست‌ها

عمارت رویایے..❥

dream mansio

النا P5

النا P5

| ❄️Baby meriya❄️

🍡=النا🪞=شیدا✨=المیرا🌵=عرفان 🌷=مامان زهرا🪻=بابا رادین

صدای چرخاندن کلید توی در اومد. مامان با المیرا و عرفان اومد داخل دست مامان دوتا پلاستیک بزرگ خرید و دست دوقلو ها هم یک پلاستیک بزرگ بود.

🌷سلام 

✨ ایییی سلام 

🌵 اخخخخ سلام 

🪻🤓 سلام 

منم حالتی که تلاش میکردم خندم نگیره جواب دادم

🍡 🥴 سلام ، مامان اینا چیه؟؟ 

🌵فکر کردی فقط خودت میتونی بری خرید؟

✨اره ماهم با مامان رفتیم خرید بهتونم نمی گیم چی خریدیم

🌵اره 

خندم گرفته بود آخه من اصلا با مامان حرف زده بودم 

🌷هرکی بره وسایل خودشو باز کنه 

مامان این حرفو زد و با نگاهش فهموند که من بمونم بچه ها که رفتن یه نامه و یکم پول از توی کشو درآورد و شروع کرد به حرف زدن 

🌷 النا برو اداره پست این نامه ی منو به همراه کارت پستال‌های خودت رو بده اداره پست ولی کارت پستال‌های دوستاتو ازش جدا کن اگه وقت خوب بهشون بده 

🍡 نمیشه فردا برم امروز واقعاً حوصلشو ندارم خستم

🌷باشه 

 

فردا صبح

 

از خواب که بلند شدم. لباس فرمم ور پوشیدم.

خیلی این لباسو دوست دارم یه پیراهن سفیده یه کراوات چهارخونه آبی و یه دامن مشکی که تا سر زانوم میاد. 

 پول نامه و کارت پستال‌ها رو توی کیفم گذاشتم توی کیف پولمم رو هم نگاه کردم به اندازه پول داشتم که توی راه خرید کنم توی کیفم گذاشتمش ، به مامان گفتم که صبحونه نمی‌خورم و رفتم سمت مدرسه توی راه یه شیرکاکئو و کیک خریدم و خوردم.

_____________________________________________

کوتاه شد ولی اگه کامنتها و لایک ها بشه ۴ پارت بعد طولانی تر میشه عاشقتونم...😘😘😘😘😘.