رمان زندگی جهنمی
پارت دوم ادامه
اززبان ادرین شروع میکنیم از خط اخرش
نکته "این پارت کمی فان است
از زبان ادرین 👇🏻👇🏻
که یهو دیدم کاگامی شتالاق زد زیر گوش مرینت ییهو اومدم کاگامی رو پرت کنم اونور که دیدم شاتالاق زد زیر گوش من . مرینت صورتش قرمز شده بود منم زدم زیر گوش کاگامی تق تق (ادرین جان دو تا نزدی )
از زبان مرینت : یهو کاگامی زد زیر گوشم اآدرین ااومد کاگامی شاتالاق زد زیر گگوش ادرین . صورتم قرمز شده بود . یهو دیدم ادرین دو تا زد زیر گوش کاگامی ( از زبان مرینت در ذهن خخوخودخودش " خدا وکیلی چه صدایی دادا 😂😂😂) خندم گرفته بود گریمم گرفته بود دیدم مارینا داره صدام میکنه خودمو جمع کردم دست ادرین گرفتم رفتم پیش مارینا گفتم چی شده گفت : مامانی من دشدمه ( گشنمه منظور بچه اینه ) رفتم غدا شو دادم نمی دونستم دونستم که ادرین کجا رفته و اصلا غذا خورده
غذا خوردن ببچه ها تموم شد
رفتم رو به آرمین و ماریا کردم و گفتم من باید برم شما رو پیش بابا گابریل و مامان ناتالی میزارم .
رفتم شرکت دیدم ادرین داره با تلفنش صحبت میکنه ررفتم گوش واستادم
صحبت ادرین با برنامه ریز به صورت زیر نوشته شده
است
الوووووو منم ادرین اگرست
نههههه نههه چییی چطوری میتونم .................... تنها بزارم
پس چی
............ من اصلحه دستم نمی گیرماااا
الووو
الوووو خدافظی برای چی
...... اههه
- چه جای حساسی تمامیدم جا های خالی رو تو گفتمان برام پپر کنید تا جایزه بدم
- شرط ۳ کامنت ۳ لایک شما میتوانید