شاهدخت خال خالی P4
🍡🍡🍡
لیدی: بسه و زهر مار بسه و کوفت قلقلی بسه و ایشالا مرگ من
کتی : تروخدا دیگه اینجوری نکن
لیدی : چرا نکنم هاااا این همه بدبختی کشیدیم تو میدونی وقتی به فو گفتم این شکلی میمونم مجبور شدم چی کار کنم 😭 ب ب ب ما مامان ب ب با بابام گ گف گفتم مر مردم 😭😭😭😭
کتی : 😢😢 ولی تو که تنها کسی نیستی که این کارو کرد منم مجبور شدم
لیدی : 😓میبینی تنها کسایی دوستشون داشتم فکر میکنن من مردم حتی چند روز بعد کسی که خیلی دوستش داشتم خودکشی کرد من الان فقط میخام مامانم بغلم کنه
کتی : میفهمم
(تق تق تق)
لیدی: کیههههههه
_بانو منم روژینا خدمت کار شخصیتون
لیدی :آها بیا تو قشنگم بیا گلم
کتی :بامن تا حالا اینجوری حرف نزدی
لیدی : خفه
روژینا : سلام بانو لیدی باگ
لیدی : منو هرجور راحتی صدا کن با من راحت باش
روژینا : پس شما هم منو روژی صدا کنین بان.... ببخشید لیدی
کتی : لی....
لیدی : کتی میتونی بری
کتی : آه باشه
🚪
روژی: یکم رفتارتون باهاش بد نیست؟؟ بیچاره خیلی ناراحت شد
لیدی : حقشه وقتی هم کار بودیم خیلی اذیتم می کرد
روژی: مگه الان هم کار نیستین
لیدی : توضیح دادنش سخته
______________________________________________
پایان این پارت لایک و کامنت فراموش نشه