تکپارتی قسمت ³
لایک کنیااا افلین دختر گلم
م:وقتی دستم تو دست آدرین بود ضربان قلبم داشت ۱۰۰ تا میزد یهو حواسم پرت شد به دوربین و نور چون عادت نداشتم خیلی یهو لیز خوردم و آدرین سریع منو گرفت و بلندم کرد و بعدا کلی سوژه میشه واییییییییییی آدرین بیچاره من خیلی اسکلم اههه
ا:مطمئن بودم وقتی مرینت رو گرفتم کلی سوژه و ... میشه میگن دوست دختر دارم و..... سریع مرینتو کشوندم رو صندلی و خیلی حس خوبی بود که مرینتو بغل کردم
م:اصلا روم نمیشد با آدرین حرف بزنم و فقط گفتم معذرت میخوام آقای اگرست
ا:نگاهی به ساعتم کردم ساعت ۱۹:۵۸ بود دیدم مرینت اصلا حرف نمی زنه بهش گفتم پاشو بیا آمد ولی دستشو نگرفتم یکم ال*ل خوردم بعد اونم یذره درحد ۵ قطره خورد انگار حوصلش سر رفته و سرش همش تو گوشیشه گفتم بریم برقصیم ؟
م:اوکی آقای اگرست ساعت ۲۰:۲۸بود دیگه برگشتیم به صندلی و جشن و جوایز به آدرین دادن و منم دعوت بودم به منم ۲ تا جایزه دادن و به آدرین ۴تا بعدش آدرین منو برد یجای تو دس*تشو*یی و چون م*ت بود گفت:
ا:مرینت از اون موقعی که تو طراحم شدی دوستت داشتم و به همین دلیل باتو به اینجا اومدم من تورو دوست دارم با منمن ازدواج میکنی ؟
م:شوکه شدم نمیتونستم چی بگم داره الکی میگه یا واقعی؟ مم گفتم منم دوست دارم آدرین
ا:وقتی گفت دوست دارم لبمو گذاشتم رو لپش و بوسیدمش و اونم کلی سرخ شد و بوسم کرد طعم لبا*ش مزه آدامس خرسی میداد و رفتیم بیرون و لوکا آمدو رفتم تو تختم
م:بالاخره اعتراف کردم باید به کاگامی حتما بگمم
ا:سلام مرینت فردا میام دنبالت ساعت ۱۶
م:باشه منتظرتم ا:هورااا بالاخره باهاش قرار مزارم
به لوکا گفتم یه حلقه بخره اونم خرید مطمئنم خوشش میاد خیلی باحال بود
ساعت ۱۴
م: ساعت ۱۱ رفتم باشگاه بعدش رفتم خرید لباس حال طراحی نداشتم و یه همبرگر خوردمو اومدم خونه یه دوش سریع گرفتم لباس آبی مو پوشیدم و آرایش کردم و فیلم دیدم تا آدرین آمد یه کفش آبی کم رنگ ست کردم با لباسم رفتم پایین
ا:سر راه یه گل زرد و صورتی برای مرینت گرفتم زنگ خونشونو زدم و آمد لباسش خیلی خوشگل بود
رفتیم یه کافه و دربارهی... حرف زدیم و یهو حلقه رو در آوردم بهش دادم و کلی سوپرایز شد و ازدواج کردیم و توی کل اینترنت گفتم من ازدواح کردم و کلویی داشت فشار میخورد
.
.
و تمامم